سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
[ و فرمود : ] آنان را طاعت دارید که در ناشناختنشان عذرى ندارید . [نهج البلاغه]
 
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 29

به خانه می رفت 

به خانه می رفت

با کیف

و با کلاهی که بر هوا بود

چیزی دزدیدی ؟
-
مادرش پرسید -

دعوا کردی باز؟
-
پدرش گفت -

و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد

به دنبال آن چیز
که در دل پنهان کرده بود

تنها مادربزرگش دید
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
و خندیده بود

 


آن لحظه

آن لحظه
که دست های جوانم
در روشنایی روز
گل باران ِ سلامُ تبریکات ِ دوستان ِ نیمه رفیقم می گذشت
دلم
سایه ای بود ایستاده در سرما
که شال کهنه اش را
گره می زد

 


زبانِ گُل ها

پدرم می گوید:کتاب!

ومادرم می گوید:دعا!

ومن خوب می دانم

که زیباترین تعریف خدارا

فقط می توان از زبانِ گُل ها شنید.....

 


 نوشته شده توسط سهند در سه شنبه 90/10/6 و ساعت 10:55 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 3
مجموع بازدیدها: 38561
آرشیو
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
موسیقی وبلاگ من