سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
از غفلت بپرهیزید که از تباهی حسّ است . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 29

بگذارید با این حقیقت روبرو شویم، کنار آمدن با والدین بچه ها گاهی اوقات خیلی سخت است. اما کمی سیاست و دور‏اندیشی می تواند اوضاع را خیلی بهتر کند. مهارت های ارتباطی خوب در هر حرفه ای خیلی اهمیت دارد اما برای معلم موفق، این مهارت ها ضروری است. در این صفحه بعضی از مشکلات تکراری و الدین و معلم ها و راه حل هایی برای آنها را خواهید دید. امیدواریم که این راه حل ها برای شما هم مفید واقع شوند.

 

والدینی که در روز ملاقات خیلی مشتاق هستند

شما با دقت همه چیز را آماده کره اید. همه چیز منظم ومرتب است و خوب پیش می رود. اما هنوز شروع به حرف زدن نکرده اید که یک دست بالا می رود. شما با حوصله به سوال شخصی پدری درباره دخترش جواب می دهید. چند دقیقه بعد او دوباره سوال دیگری راجع به بچه خودش دارد. باز هم مودبانه جواب می دهید. به زودی دست های همه والدین بالا می‏رود تا درباره دخترشان بپرسند.

راه حل: کنترل جلسه را به دست بگیرید. به مادر یا پدر خیلی مشتاق یا نگران بگویید که او را درک می کنید اما وقت کم است و باید به مسائلی پرداخت که به درد همه بخورد و شما بعدا در یک جلسه خصوصی درباره بچه او حرف خواهید زد. به بقیه بگویید که سایرین هم می توانند از این امکان استفاده کنند. می توانید برنامه ملاقات ها یا شماره تلفنی در اختیار همه قرار دهید تا خیالشان راحت شود و بعد دوباره به موضوع اصلی برگردید و ادامه بدهید.

 

والدینی که می خواهند یادتان بدهند چطور درس بدهید

مادری تقاضای ملاقات کرده ولی نمی دانید می خواهد در چه موردی صحبت کند. بچه این مادر از لحاظ درسی و اجتماعی مشکل ندارد، برای همین اصلا حدسی نمی زنید. در روز ملاقات مادر مورد نظر وارد کلاس شده، می نشیند و شروع می کند به گفتن اینکه شما باید طور دیگری درس بدهید و برنامه تان نیاز به بهبود دارد!

راه حل: اول خوب گوش بدهید. تا ده بشمارید و یادتان باشد که شما حرفه ای هستید. حالت دفاعی نگیرید حتی اگر حس می کنید که توانایی کاریتان زیر سوال رفته است. قبل از هر دیداری با والدین طرح درس ها کتابهای معلم و اهداف پایه تان را آماده کنید. به والدین توضیح دهید که نحوه تدریس شما مطابق دستورالعملهای اینهاست. نشانشان بدهید که تحقیقات با نحوه تدریس شما موافق هستند. در آخر از آنها بخواهید موقع کارتان سر کلاس بیایند شاید اگر نحوه کار را ببیند، قانع شوند. اگر هیچ کدام از اینها کار نکرد، از مدیر بخواهید که کمکتان کند!

 

والدینی که هر روز در مدرسه هستند

درست مثل ساعت هر روز صبح! هر روز اصرار می کند که یک دقیقه از وقتتان را بگیرید اما البته بیشتر طول می کشد. موضوع حرفش مهم نیست اما حتما می خواهد حرف بزند.

راه حل: بگذارید بفهمد که شما به او توجه می کنید اما نمی توانید هر صبح این کار را بکنید. چند انتخاب برایش مطرح کنید و و روزها و ساعتهایی را که می توانید با او حرف بزنید به او اطلاع دهید. اگر آرام ولی محکم باشید، مشکل حل خواهد شد.

 

والدینی که هرگز درملاقات شرکت نمی کنند

 اهمیتی ندارد که چند بار نامه و دعوت نامه بفرستید، او هرگز شرکت نمی کند. شاید برای والدین به اندازه بچه نگران هستید. چه کار باید کرد؟

راه حل: تماس تلفنی راه حل فوری ای است. تا وقتی مستقیما با والدین حرف نزده اید، به تلفن کردن ادامه بدهید. از آنها بپرسید چه وقتی برای آمدن به مدرسه برایشان مناسب تر است. اگر از صبح تا شب کار می کردند، خواهش کنید وقت ناهارشان را به آمدن به مدرسه اختصاص بدهند. یا صبح زود شما را ببینند.

 

والدینی که فکر می کنند شما زیادی به بچه ها تکلیف می دهید

ناگهان به مدرسه می آید و راجع به تکالیف سر و صدا راه می اندازد.شکایت می کند که بچه اش حتی وقت خوابیدن هم ندارد. می گوید حتما شما کار خودتان را خوب انجام نمی دهید که بچه باید در خانه این همه کار کند. شما چه جوابی دارید؟

راه حل: هر چند باید به نگرانی آنها توجه کنید ولی الان وقتش نیست چون خیلی عصبانی هستند. به او بگویید خوشحال می شوید با او حرف بزنید ولی الان وقت مناسبی نیست. از او بخواهید شماره تلفنش را به شما بدهد تا در اسرع وقت با او تماس بگیرید ووقت ملاقات بگذارید. وقتی می خواهید ملاقات کنید از یک معلم دیگر یا مدیر یا مشاور مدرسه بخواهید حاضر باشند. توضیح بدهید که چرا و چقدر تکلیف می دهید. از والدین بخواهید ببینند که بچه چه زمانی به تکلیف اختصاص می دهد و آیا در تمام کردنش مشکل دارد که بیشتر از سایرین به تکلیف وقت اختصاص می دهد. اگر اینطور است سعی کنید دلایل این مشکل را پیدا کنید. برنامه ای تنظیم کنید که توانایی دانش آموزان را افزایش دهد. اگر مشکل هنوز باقی ماند با والدین برنامه کاری ای تنظیم کنید تا کارخانه را کنترل کنند و کمک کنند در وقت مناسب انجام شود.

 

والدینی که از نمره های فرزندانشان ناراحت هستند

روز بعد از کارنامه ها به شما زنگ می زند و با ناراحتی می گوید که فرزندش قبلا نمره های خوبی می گرفته اما الان افت کرده است. چه خبر است؟ چرا قبلا به من نگفتید؟

راه حل: نگذارید عصبانیت والدین شما را از کوره به در کند. همیشه لیست نمرات و کار پوشه بچه ها را دم دست داشته باشید و از روی آن و چیزهایی که در کلاس مشاهده کرده اید، جواب بدهید. شاید بچه تکالیفش را گم کرده باشد. به والدین ناراضی گوش بدهید و حرفشان را قطع نکنید. بعد سعی کنید برای حل مشکل با هم راه حلی پیدا کنید. شاید بهتر باشد نکاتی درباره درس خواندن یا منظم بودن تکالیف به والدین گوشزد کنید. به او یادآوری کنید که شما هم می خواهید بچه آنها موفق شود.


 نوشته شده توسط سهند در یکشنبه 90/7/24 و ساعت 4:33 عصر | نظرات دیگران()

بوعلی سینا  می گوید: کسی که عهده دار تربیت کودکان می شود باید حداقل این خصوصیات را دارا باشد:
1- خردمند باشد: یعنی مهمترین خصیصه معلمی را که دانایی است دارا باشد و بر آنچه که آموزش می دهد تسلط علمی داشته باشد و بتواند پاسخگوی سوالات دانش آموزان باشد.


2- دیندار باشد: از دیدگاه تربیت دینی علی رغم اینکه بر دانایی معلم تاکید می گردد، با این وجود آن را شرط کافی برای نشستن بر کرسی معلمی نمی داند بلکه آنچه که معلم را الگو و سرمشق رفتاری دانش آموزان قرار می دهد، ادب، اخلاق و تقوای اوست. بنابراین منظوراز دینداری و دارا بودن این خصوصیات عالی، رفتاری است که لازم است شخصیت و منش معلم به آنها آراسته گردد.
3- آشنا با تربیت کودک باشد: بدون شناخت ویژگی های رشد و نیازها و خواسته های کودک در مراحل مختلف سنی و بدون آشنایی با چگونگی شکل گیری مفاهیم در ذهن کودک و دیگرابعاد شخصیتی او امکان تعلیم و تربیت وجود نخواهد داشت. معلم باید کودک را بشناسد و راههای تامین نیازهای عاطفی، اجتماعی وعقلی او را بفهمد.

4- باوقار و سنگین باشد: شغل معلمی به مانند دیگر شغل ها نیست، او با کرامت انسان سروکار دارد. اگر با وقار و با هیبت نباشد در چشم دانش آموزان کوچک جلوه می کند، در این صورت احترام و اعتماد از او سلب می شود. وقار و سنگینی و برخوردهای همراه با ادب و بیان سخنان حکیمانه، معلم را در نزد دانش آموزان بزرگ و قابل اعتماد می سازد و به عنوان الگو و تکیه گاه دانش آموزان محسوب می گردد.
5- با مروت باشد: این ویژگی نیز از این جهت مهم است که معلم با خردسالان و کودکان سروکار دارد، کسی که سخت دل و سنگدل است، نمی تواند با روحیه لطیف و ظریف کودک ارتباط برقرار کند. دل معلم باید نرم و به اصطلاح رحم دل باشد و از آنجایی که کودکان به علت کمی تجربه و کوچکی ظرفیت روانی خطاهای بسیاری را مرتکب می شود، معلم باید دارای روحیه گذشت و اغماض باشد و مروت و مردانگی را در مواقع لزوم و برای تادیب کودک در نظر داشته باشد.
6- پاکدامن باشد: این اصل از آنجا ناشی می شود که کودکان به معلم خود بسیار اعتماد دارند و هرگز در عفت و پاکدامنی او شک نمی کنند، لذا معلم باید از این اعتماد دانش آموزان در جهت تادیب آنها بهره جوید و حتی در اندیشه خود آنچه را که خلاف عفت و پارسایی است، نگذارند. فراموش نکنیم کوچکترین خلاف معلم در این راستا ضربه ای بر پیکره کودک می زند که قابل جبران نخواهد بود.
7- نظیف باشد: این اصل از این یافته روانشناسی ناشی می شود که کودکان قبل از آنکه به  مرحله تفکر منطقی و تفکر انتزاعی برسند در مرحله حسی- حرکتی قرار دارند؛ یعنی ابزار شناختشان از جهان حواس آنهاست. کودکان دبستانی افراد را از وضع ظاهرشان ارزیابی می کنند، در واقع معلمی که سر و صورت و لباسش مرتب، تمیز و شیک است در نظر کودکان فردی بزرگ و قابل احترام است و فردی که تمیز و نظیف نباشد، از او دوری می کنند و حرفهایش را جدی نمی گیرند و اگر کودکان او را الگوی خود قرار دهند، کودکانی بار خواهند آمد که نسبت به نظافت و بهداشت فردی بی مسئولیت خواهند بود.

8- راه معاشرت را بداند: این ویژگی از اصل تفاوت های فردی ناشی می گردد. روانشناسی امروز در شناخت توانمندی های روحی و روانی آدمی معتقد است که افراد دارای الگوهای متفاوتی در رفتار هستند، زیرا محیط ژنتیکی و محیط اجتماعی کودکان و پایگاه های فرهنگی واقتصادی آنان با یکدیگر متفاوت است. حتی کودکان دوقلوی همسان با هم برابر نیستند. بنابراین معلم باید بداند که با هر کودک چگونه باید برخورد و معاشرت نماید. نسخه یکسان پیچیدن برای همه در سیستم تعلیم و تربیت جواب نمی دهد. از طرف دیگر معلم باید بداند که کودک را چه وقت تشویق و چه وقت تنبیه کند و زمان و مکان مناسب برای تعلیم و تربیت را بشناسد


 نوشته شده توسط سهند در یکشنبه 90/7/24 و ساعت 4:33 عصر | نظرات دیگران()

سه نفر در تقسیم 17 شتر باهم نزاع می کنند. اولی مدعی 2/1 دومی 3/1 وسومی9/1 از شترها بودند و به هرترتیب که میخواستند شترهارا تقسیم کنند نتوانستند یعنی:

17*9/1=8/1                   17*3/1=6/5                           17*2/1=5/8

هیچ یک از علمای وقت نتوانستند مشکل آنان را حل کنند موضوع را نزد علی(ع) می برند...

ایشان یک شتر خود را به آن 17 شتر اضافه میکند ، سپس 2/1 آن یعنی 9 شتر را به اولی و 3/1 که 6 می شود را به دومی و 9/1 آن را که 2 میشود به سومی می دهد و جمع کل شترهای تقسیم شدده 17 نفر می گردد. و درنتیجه یک شتر باقی مانده خود را نیز بر می دارد.
 نوشته شده توسط سهند در یکشنبه 90/7/24 و ساعت 4:33 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2      
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 47
بازدید دیروز: 3
مجموع بازدیدها: 38598
آرشیو
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
موسیقی وبلاگ من