سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
[ و در یکى از عیدها فرمود : ] این عید کسى است که خدا روزه‏اش را پذیرفته و نماز وى را سپاس گفته و هر روز که خدا را در آن نافرمانى نکنند روز عید است . [نهج البلاغه]
 
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 29

طلبکار

ما بدهکاریم،

به کسانی که

صمیمانه زِ ماپرسیدند:

معذرت میخواهم!

چندمِ مُرداد است؟

ونگفتیم...

چون که مرداد

گور عشق گُلِ خون رنگِ دلِ ما بوده است!


اگر نبودیم...


ای وای!
اگر چونان فرشتگان
لذت رنج را
از ما دریغ می داشتی
و توبای بهشت
نقش تیر شکسته و دل خونچکان را
از ما
بر سینه به یادگار نمی گذاشت

ای وای!
اگر راه بهشت
از دل جهنم نمی گذشت
و این کوره راه آتشین
از بهشت
ما را به هر جهنمی که می خواستیم نمی رساند

ای وای!
اگر در هر کلام
کلمه ای گلویمان را نمی خراشید
و بازیگاه کودک خاطرمان
میدان مین خاطره ها نبود

ای وای!
اگر تیغ نبود
و تاج خار
گیسوهامان را
با خون آذین نمی بست

ای وای!
اگر چون مرده ها
مرده بودیم
و همچون آنانی
که نیامدند و نمی آیند و نخواهند آمد
از نعمت هزار مرگ
محروم می شدیم

ای وای!
اگر نبودیم!!!




 نوشته شده توسط سهند در سه شنبه 90/10/6 و ساعت 10:53 صبح | نظرات دیگران()

چشم من و انجیر

دیوونه کیه؟

عاقل کیه؟

جوونور کامل کیه؟

واسطه نیار به عزتت خمارم

حوصله هیـــچ کسی رو ندارم

کفر نمیــــگم سوال دارم

یک تریلی محال دارم

تازه داره حالیم می شه چیکارم

میچرخم و میچرخونم سیـــارم

تازه دیدم حرف حسابـــت منم

طلای نـــــــابت منم

تازه دیدم که دل دارم بستمش

راه دیدم نرفته بود رفـــــتمش

جوانه نشکفته را رســــتمش

ویروس که بود حالیش نبود هستمش

جواب زنده بودنم مـــرگ نبود! جون شما بـــود؟

مردن من مردن یک بـــرگ نبود! تو رو به خدا بـــود؟

اون همه افسانه و افسون ولــــــش؟!!

این دل پر خون ولـــــــش؟!!

دلهره گم کردن گدار مارون ولــــــش؟!

تماشای پرنده ها بالای کارون ولــــــش؟!

خیابونا,سوت زدنا,شپ شپ بارون ولـــــش؟!

دیوونه کیه؟

عاقل کیه؟

جوونور کامل کیــــــــه؟

گفتی بیا زندگی خیلی زیباست ! دویدم

چشم فرستادی برام

تا ببینم

که دیـــــــدم

پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معنــــــاش چیه ؟

کنار این جوی روون نعنــــــاش چیه؟

این همه راز

این همه رمز

این همه سر و اسرار معمـــــاست؟

آوردی حیرونم کنی که چی بشه ؟ نــه والله!

مات و پریشونم کنی که چی بشه ؟ نــه بالله

پریشونت نبــــودم ؟

من

حیرونت نبــــودم؟!

تازه داشتم می فهمیدم که فهم من چقدر کمـــه!

اتم تو دنیای خودش حریـــــــــف صد تا رستمه!

گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه!

انجیر میخواد دنیا بیاد آهن و فسفرش کمـــه!

چشمای من آهن انجیر شـــدن!

حلقه ای از حلقه زنجیر شـدن!

عمو زنجیر باف زنجیرتو بنازم

چشم من و انجیر تو بنـــــازم!

دیوونه کیه؟

عاقل کیه؟

جوونور کـــــامل کیـــــــه؟


 نوشته شده توسط سهند در سه شنبه 90/10/6 و ساعت 10:52 صبح | نظرات دیگران()

به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد 

میزی برای کار 

کاری برای تخت 

تختی برای خواب 

خوابی برای جان 

جانی برای مرگ 

مرگی برای یاد 

یادی برای سنگ 

این بود زندگی؟؟؟ 


 

 

  

 

کودک پیر

عشق را به مدرسه بردند تا کتک بزنند.

تنها دوست عشق در مدرسه ، درس هندسه بود.

از شیمیی فقط زاج سبز به یادش ماند و از فیزیک هرگز هیچ نفهمید.

عشق را به دانشگاه بردند تا کافر شود.

وقتی دکتر شد مادرش مرده بود.

به جای گریه کردن منطق خواند ... نتیجه از صغری ها و کبری ها

درد بی دلیلی شد در دل عشق.

میل به برگشتن داشت.

از هر کوچه ای که می رفت به خانه ی مادریش نرسید.

وقتی فیلسوف شد به سوی هر گلی که رفت آن گل پژمرد.

عشق خدا را می خواست.

واز هر طرف که می رفت به صورت خود بر می خورد.

عشق را در برابر آیینه بردند تا خود را به یاد آورد.

در آیینه ، کودک پیری می گریست.

 

 


حسین پناهی

 

17 مرداد روزی هستش که مرحوم حسیم پناهی رو در دل خاک نهادن

ولی غافل از اینکه اون اوج گرفت به سمت خدااااااااااااااا!

این پست به مناسبت این روز هستش!

بخونید حتما:یک خاطره بسیار قشنگ از ایشون براتون میزارم که آقای اکبر عبدی بازگو کردند!


اکبر عبدی همبازی مرحوم حسین پناهی، می‌گوید:

«یک روز سر سریال بودیم. هوا هم خیلی سرد بود. حسین از ماشین پیاده شد بدون کاپشن.

گفتم: حسین این جوری اومدی از خانه بیرون؟ نگفتی سرما می‌خوری؟!

گفت: کاپشن قشنگی بود نه؟

گفتم: آره.

گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سرراه یکی را دیدم که اون هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت.

اما من فقط دوستش داشتم

 

 

 


 نوشته شده توسط سهند در سه شنبه 90/10/6 و ساعت 10:48 صبح | نظرات دیگران()
<      1   2      
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 3
مجموع بازدیدها: 38589
آرشیو
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
موسیقی وبلاگ من